ALove in the sunset
پارت شیش
ویو راوی
بعد از معرفی نائو و هان درحالی که بسمت در خروجی میرفتن مینهو دست هان و گرفت
$عامم میتونی این اطرافو نشونم بدی؟
+حتما
مینهو و هان باهم بسمت دره خروجی رفتن نائو خواست دنبالشون بره که سورا دستشو کشید
=بزار تنها باشن
نائو اخمی کرد که باعث شد دستی تو موهاش بکشه
=وو باید صحبت کنیم
-هوم
=بیا بریم باغچه پشتی
ویو سورا
الان چجوری از دلش دربیارم خدایا از کجا شروع کنم
داشتم به دیالوگام فک میکردم که خودش پا پیش گذاشت
-دلیل یکدفعه غیب شدنت و میشه توضیح بدی؟
=پدرم مجبورم کرد که به قبیله جادوگران برم و به پادشاه خدمت کنم از قبل با شاه صحبت کرده بود
-این چیزی داشت که بهمون نگی اصن برات اهمیت داره؟ پنج سال گذشته و تو حتی یه نامه ام بهمون ندادی که حداقل بفهمیم زندهای یا نه.
بدجوری از دستم عصبی بود خب حقم داشت ولی از حق نگذریم عصبیم جذابه اههه چی میگی واسه خودت احمق اون آلفاعه فراموشش کن تازشم جدی باش اون بدجوری عصبیه
=من.. من واقعاً متاسفم نائو حق با توعه. ولی فک میکردم اجوما بهتون گفته
ویو نائو
دیگه نتونستم جلو اشکامو بگیرم اون عوضی یکدفعه غیبش میزنه یکدفعه ظاهر میشه بعد با معذرت خواهی میخواد حلش کنه اصن منطقی نیس که ببخشمش اما.
=هی هی هی بچه چرا داری گریه میکنی ببخشید دیگه غیب نمیشم قول میدم خب
-هق.. هق ببن. د بابا هق عو. ضی
سورا نائو رو بغل کرد و شروع کرد به ناز کردن سرش
=بهتری
-اره
=الان آشتی دیگه
-خفشو
=درست حرف بزن (جدی)
-ببخشید
=افرین
ویو راوی
بعد از معرفی نائو و هان درحالی که بسمت در خروجی میرفتن مینهو دست هان و گرفت
$عامم میتونی این اطرافو نشونم بدی؟
+حتما
مینهو و هان باهم بسمت دره خروجی رفتن نائو خواست دنبالشون بره که سورا دستشو کشید
=بزار تنها باشن
نائو اخمی کرد که باعث شد دستی تو موهاش بکشه
=وو باید صحبت کنیم
-هوم
=بیا بریم باغچه پشتی
ویو سورا
الان چجوری از دلش دربیارم خدایا از کجا شروع کنم
داشتم به دیالوگام فک میکردم که خودش پا پیش گذاشت
-دلیل یکدفعه غیب شدنت و میشه توضیح بدی؟
=پدرم مجبورم کرد که به قبیله جادوگران برم و به پادشاه خدمت کنم از قبل با شاه صحبت کرده بود
-این چیزی داشت که بهمون نگی اصن برات اهمیت داره؟ پنج سال گذشته و تو حتی یه نامه ام بهمون ندادی که حداقل بفهمیم زندهای یا نه.
بدجوری از دستم عصبی بود خب حقم داشت ولی از حق نگذریم عصبیم جذابه اههه چی میگی واسه خودت احمق اون آلفاعه فراموشش کن تازشم جدی باش اون بدجوری عصبیه
=من.. من واقعاً متاسفم نائو حق با توعه. ولی فک میکردم اجوما بهتون گفته
ویو نائو
دیگه نتونستم جلو اشکامو بگیرم اون عوضی یکدفعه غیبش میزنه یکدفعه ظاهر میشه بعد با معذرت خواهی میخواد حلش کنه اصن منطقی نیس که ببخشمش اما.
=هی هی هی بچه چرا داری گریه میکنی ببخشید دیگه غیب نمیشم قول میدم خب
-هق.. هق ببن. د بابا هق عو. ضی
سورا نائو رو بغل کرد و شروع کرد به ناز کردن سرش
=بهتری
-اره
=الان آشتی دیگه
-خفشو
=درست حرف بزن (جدی)
-ببخشید
=افرین
- ۱.۲k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط